جدول جو
جدول جو

معنی شانه زدن - جستجوی لغت در جدول جو

شانه زدن
(خَ بُزَ / زِ بُ دَ)
آرایش کردن موی با شانه. (بهار عجم). زدن شانه به زلف تا تارها از هم باز گردد و نرم و خوار شود:
دمی که خواهم از او بوسه زلف شانه کند
رهد ز شانه زدن تافتن بهانه کند.
شهیدی قمی (مجموعۀ مترادفات).
سر زلفش چو شانه میزد باد
اصلح اﷲ شأنه گفتم.
کمال خجندی (از بهار عجم).
گه شانه زند در زلف، گه سرمه کشد در چشم.
آرزو (از ارمغان آصفی).
به گیسوی موجش نسیم هوس
زند شانۀ تازگی، هرنفس.
طغرا مشهدی (از ارمغان آصفی).
، قرار دادن شانه بر گیسو استواری را یا زیبائی را، بمعنی مضایقه نمودن است. (بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
شانه زدن
تمشيطٌ
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به عربی
شانه زدن
Shoulder
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شانه زدن
porter
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شانه زدن
কাঁধে রাখা
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
شانه زدن
کندھے پر رکھنا
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به اردو
شانه زدن
kubeba begani
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شانه زدن
แบก
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
شانه زدن
cargar
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شانه زدن
schultern
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
شانه زدن
нести на плечах
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شانه زدن
nosić na ramionach
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
شانه زدن
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به چینی
شانه زدن
carregar
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شانه زدن
caricare
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شانه زدن
op de schouder nemen
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به هلندی
شانه زدن
нести на плечах
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به روسی
شانه زدن
कंधे पर रखना
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به هندی
شانه زدن
memikul
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شانه زدن
어깨에 메다
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به کره ای
شانه زدن
לשאת
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به عبری
شانه زدن
肩に担ぐ
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شانه زدن
omuz koymak
تصویری از شانه زدن
تصویر شانه زدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
حرف زدن زیاد در موقع خرید و فروش برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت
کنایه از بسیار سخن گفتن، پرحرفی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(عَ قَ کَ / کِ دَ)
تیر را به هدف زدن. تمرین تیراندازی کردن:
کجا دو تیر گشاید گه نشانه زدن
بود بحکم ز سوفاراین نشانۀ آن.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
بسیار سخن گفتن در هنگام خرید برای کم کردن یا زیاد کردن قیمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
((~. زَ دَ))
پرحرفی کردن، سخن بسیار گفتن برای پایین آوردن قیمت چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
Bargain
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
торговаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
feilschen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
торгуватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
targować się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
讨价还价
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
negociar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چانه زدن
تصویر چانه زدن
contrattare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی